سید ابوالحسن حسینی ایوری

www.husseini.ir
سید ابوالحسن حسینی ایوری

وبلاگ شخصی سید ابوالحسن حسینی ایوری

برای تازه شدن دیر نیست

SAHe! www.sahe.ir
www.husseini.ir


info@sahe.ir
info@husseini.ir
sahe1361@yahoo.com


مدیریت بنیاد فرهنگی پژوهشی تروس ( روستای ایور)

HUSSEiNi’s WebSites

http://www.husseini.ir
http://www.sahe.ir

http://www.koohsorkh.ir

http://www.eivar.ir
http://www.shakibai.ir
http://www.eivar.org/


HUSSEiNi’s Weblogs

www.exposin.com/i/746
www.sahe.photoblog.ir
www.eivar.photoblog.ir
www.sahe.mihanblog.com
www.husseini.mihanblog.com
www.chooghan.blogfa.com
www.cheghoo.blogfa.com
www.saheir.persiangig.com/
www.husseini.persiangig.com/
www.swcity.persiangig.com/


زندگی تخم مرغی !!! (طنز)

SAHe | شنبه, ۳ دی ۱۳۹۰، ۱۱:۰۹ ب.ظ

تخم مرغی رفته بود اینترویو
تا مگر کوکو شود یا نیمرو

تخم مرغی بود با شور و امید
خواست تا مرغانه ای باشد مفید

فرم استخدام را پر کرده بود
عکس هم همراه خود آورده بود

توی مطبخ از برای شرح حال
پشت هم کردند هی از او سوال:

- کیستی تو، از کدامین لانه ای؟
- بوده ای قبلاً در آشپزخانه ای؟

- کی ز پشت مرغ افتادی برون؟
- توی ماهیتابه بودی تاکنون؟

- تجربه داری و فرزی در عمل
- جای دیگر کار کردی فی المثل؟

- داغ گشتی توی روغن یا کره؟
- حل شدی در شنبلیله یا تره؟

- با نمک فلفل بهم خوردی دقیق؟
- خوب کف کردی شدی کلاً رقیق؟

- پشت و رویت سرخ شد روی اجاق؟
- باد کردی از فشار احتراق؟

تخم مرغ این حرف ها را که شنید
روی وحشت، زرده اش هم شد سفید!

ژوری اینترویو هم بی مجال
لحظه‌ای غافل نمیشد از سوال:

- گر "رزومه" داری و "سی.وی" بیار
- ورنه بیخود آمدی دنبال کار

- گر نداری توی کارت سابقه
- ردّ ردّی گرچه باشی نابغه

گفت لرزان تخم مرغ بینوا
نیست قانون شما بر من روا

خوب من تازه ز مرغ افتاده ام
صفرکیلومترم و آماده ام

هرکسی کرده ز یک جائی شروع
میکند خورشیدش از یکجا طلوع

گر نه در جائی خودم را جا کنم
تجربه پس از کجا پیدا کنم؟

گر که مرواری نباشد در صدف
پس چگونه تجربه آرد به کف؟

گر که در میدان نرفته کره اسب
تجربه را پس چه جوری کرده کسب؟

گفت "شف" با او که: - زر زر کافیه!
- بیش از این هم ماندنت علافیه

ـ تخم مرغ هم اینقدر پر مدعا
- دست به نطقش را ببین بهر خدا!

- تجربه اول برو پیدا بکن
- بعد فکر پخت و پز با ما بکن

تخم مرغ بینوا با قلب خون
آمد از آن آشپزخانه برون

رفت غمگین، صاف پیش مادرش
تا که گرما گیرد از بال و پرش

گفت مادرجان مرا هم جوجه کن
جزو باند جوجه های کوچه کن

مرغ مادر گفت که: - دیر آمدی
- پس چرا طفلم به تأخیر آمدی؟

- من به تو گفتم بگیر اینجا قرار
- تو خودت عازم شدی دنبال کار

- مهلت جوجه شدن شد منقضی
- پس چه شد کوکوپزی، نیمروپزی؟

تخم مرغ اشکش درآمد پیش مام
ماجرا را گفت از بهرش تمام

گفت در نیمروپزی گشتم کنف
چونکه از من تجربه میخواست شف

سابقه یا تجربه با من نبود
آشپزخانه مرا ریجکت نمود

موعد جوجه شدن هم که گذشت
آه مادر بچه ات بیچاره گشت!

من از آنجا مانده، زینجا رانده ام
فاتحه بر هستی خود خوانده ام

رفت فرصت های عالی از کفم
حال دیگر کاملاً بی مصرفم

پس در این دنیا به چه چیزی خوشم؟
میروم الان خودم را میکشم!

گفت مادر: - طفلکم قدقدقدا
- چند مدت صبر کن بهر خدا

- صبر کن طفلم بیاید نوبهار
- باز پیدا میشود بهر تو کار

- گرچه اکنون فرصتت سرآمده
- تو نگو دنیا به آخر آمده

تخم مرغ آنجا به حال انتظار
ماند تا از ره بیاید نوبهار


  • SAHe

ما منتظر صبح شب یلداییم

SAHe | چهارشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۰، ۰۵:۰۱ ب.ظ



تمام مـــــــــــــــــــا که ز پروانه ها نشان داریم . . .

برای سینه زدن تا سحــــــــــــــــــر توان داریم . . .

هزار شکـــــــــــــــر خدا را که در شب یلـــــدا . . .

برای گریه کمـــــــــی بیشتر زمـــــــــان داریم . . .

التماس دعا و یا علـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی مدد . . .

 

شعری طنز در مورد شب یلدا  -  در ادامه مطلب

  • SAHe

نظر

SAHe | جمعه, ۲۵ آذر ۱۳۹۰، ۰۷:۰۶ ب.ظ

از مردم دنیا سوالی پرسیده شد و نتیجه آن جالب بود
سؤال از این قرار بود:
نظر خودتان را راجع به کمبود غذا در سایر کشورها صادقانه بیان کنید؟

و جالب اینکه کسی جوابی نداد
چون
در آفریقا کسی نمی‌دانست ‘غذا’ یعنی چه؟
در آسیا کسی نمی‌دانست ‘نظر’ یعنی چه؟
در اروپای شرقی کسی نمی‌دانست ‘صادقانه’ یعنی چه؟
در اروپای غربی کسی نمی‌دانست ‘کمبود’ یعنی چه؟
و در آمریکا کسی نمی‌دانست ‘سایر کشورها’ یعنی چه؟

  • SAHe

ششمین سال تاسیس وب سایت روستای ایور

SAHe | چهارشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۰، ۰۷:۳۵ ب.ظ

  • SAHe

[عنوان ندارد]

SAHe | يكشنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۰، ۰۱:۲۷ ب.ظ

 

 

حسین(ع)؛ نازنین هستی

ای دل! پریشان حالم. آشفته و غمگین. سرگشته و حیران. نمی‌دانم از تنها‌یی‌اش بگریم، مویه کنم و سر برتربتش نهم یا بر مظلومیتش اشک بریزم. بر تشنگی یارانش به عزا بنشینم یا بر گلوی زخم خورده فرزندش!فریاد از این همه ماتم و عزا. فریاد از این همه بی‌وفایی. فغان از جدایی، عجیب حکایتی است، حکایت عاشورا.همه را سرگشته و حیران خود کرده، عاشورا که می‌رسد، دل‌های شیعیانش در آتش عشق حسین(ع) می‌سوزد.حسین ماندگار است. ماندگاری ابدی. راز و رمز ماندگاری شیعه هم در ماندگاری عشق به حسین(ع) است.

 

دل شیعه باید همواره در آتش عشق حسین(ع) خانه کند و این عشق باید زیبا بماند. چون حسین زیباست.

هر عاشقی هم که واقعه عاشقانه عاشورا را خوانده باشد، به راز و رمز آن پی برده باشد، دل از این عاشقی بر نمی‌کند و هر عاشورا عاشق‌تر هم می‌شود.

و راه ادامه عاشقی، سرگشتگی و حیرانی در پیمان با حسین(ع) است. سر نهادن و جان دادن بر سر پیمان با اباعبدالله است.

دل دادن به شوق وصال حسین(ع) و ویران شدن وجود آدمی در غم آن نازنین شقایق هستی. آوارگی و سرگشتگی. پریشان حالی و اسیری. یک دم آسایش نداشتن دل، همواره آشوب در دل داشتن. و اکنون که عاشورایی دگر در راه است، تشنگی ما فزونی می‌یابد. عطش عشق به حسین(ع) در جانمان آتش می‌گیرد و می‌سوزد. این سوز دل با همین عطش سیراب می‌شود و حسین(ع) با لبیک.

لبیک به حسین(ع)، پیمان با همه خوبی‌هاست. بهار‌عاشقان با تابش خورشید مهدی(عج) فرا می‌رسد.

منتقم حسین هنگامی که بیاید، آنگاه آنهایی که بر سر پیمان خود با حسین(ع) مانده‌اند، حلاوت آن را خواهند چشید. عاشقان حسین(ع) عاشقان روز وصال آن یگانه عالم هم هستند، تا آن نسیم بهاری بیاید، جان‌ها را تازه کند و خورشید عشق را بر سر عاشقانشان ارزانی دارد. غم هجران حسین، غم هجران مهدی است. مهدی سلاله پاک حسین(ع) است.

روی ماه حسین(ع)، روی ماه مهدی(عج) است. در این روزهای عاشورایی دل‌هایمان را به سوی حضرت دوست روانه کنیم، مهدی حسین(ع) بیاید تا خاک پای آن نازنین را مرهم چشمانمان کنیم. پروردگارا! روزی‌ام گردان شفاعت حسین(ع) را هنگام ورود به صحرای قیامت.

 

 

  • SAHe